ایالات متحده امریکا حداقل دو دهه است که اصلا پیشتاز نیست. همه داشته هایش مربوط به دهه 80 تا نیمه دوم دهه نود است. از سال 2000 به بعد که رسما لوکوموتیو رانی را رها کرده و با واگن ها کلنجار می رود. همه توجهاتش به عقب است و جلو را رها کرده است. بیشترین انرژی خود را هم اکنون برای عقب راندن رقبا به کار می برد. آمریکا در این سالها می خواهد به زور اول باشد. کشوری که همه چیزش قرضی است و مردمانش هم غیر بومی هستند به ته دیگ رسیده است.
مثال سینمایی اش را نگاه کنید . صرفا فیلمهایی که قسمت اولشان سالها قبل ساخته شده و تبدیل به فرانچز های سینمایی شده اند و هر چند سال یکبار قسمت دیگری از آن رونمایی می شود. یا همین کمیک استریپ ها مربوط به مارول که به دهه 40 برمی گردند و در این سالها دوباره احیا می شوند. از کمپانی های فیلمسازی و ظهور نابغه های سینما بگیرید که این سالها خیلی اندک شده اند و دوران طلایی ظهور بزرگان که گویا تمام شده است. از مایکروسافت و اپل بگیرید تا دیگر تکنولوژی ها که خلقشان مربوط به سالها قبل است و در این سالها فقط تغییرات سطحی پیدا می کنند. یعنی امریکایی که سالهای قبل خبر از اختراع های عجیب و غریب می داد دیگر چنین نیست. دقت کنید که موقعیت و قدرت ایالات متحده اصلا قابل مقایسه با 20 سال پیش نیست .
آمریکا در فیلمها پیشرفته است. با مردان سیاهپوش نشان می دهد که فضایی ها در زمین ایستگاه زده اند . با یاداوری کامل نشان می دهد که زمینی ها در مریخ پایگاه زده اند. با مسافران کشتی فضایی نشان می دهد که جنگهای زمینی تمام شده و حالا زمینی ها با فضایی ها می جنگند ولی درواقعیت هیچ کدام رخ نمی دهد . هنوز در مشکلات خودمان مانده ایم و پس از هزاران سال از زندگی بشر بین خود بشر جنگ و دعوا رخ می دهد و عمدی و غیر عمدی کسی به فکر توسعه بشریت و رسیدن به خدا نیست .
یک زمانی رونالد ریگان در 1983 طرح «دفاع استراتژیک فضایی» امریکا معروف به S.D.I را جنگ ستارگان نامیده بود. دنیای سینما و سیاست ادغام شده بود و می شود .
از شعارهای جرج بوش در دوره اولش به پایان رساندن پروژه سفر به مریخ بود .
دنیا را فیلم کرده اند ؟ یا فیلمها را وارد دنیا کرده اند ؟
صحبت از 6 الی 7 میلیارد انسان روی کره زمین است. چطور ممکن است غلظت جهل در این دنیای درندشت در حدی باشد که این همه دروغ بزرگ را باور کنند .
از یک سری فیلم انتقادی گفتیم ولی یک سری فیلمها صراحتا تبلیغاتی هستند و تاثیر خود را هم گذاشته اند تا حدی که بخش قابل توجهی از دنیا را مقهور خود کرده اند .
در فیلم روز استقلال independence day ساخته رولند امریش سکانس opening شعاری را می بینیم. زده شدن پرچم آمریکا در کره ماه که یعنی ما فتح کردیم و البته پیام صلحی هم برای فضایی ها می نویسند . ولی داستان فیلم این است که بعد ها فضایی ها به آمریکا و کره زمین حمله می کنند . این جماعت مریخی از انسانهای پیشرفته آمریکاییان می ترسند. پیش خود گفته اند که انسانی که تا کره ماه آمده در مرحله بعدی به مریخ حمله خواهد کرد پس حمله پیشگیرانه ای را آغاز می کنند. در این دشمن سازی رویایی مریخی ها را می بینیم که هدفشان نابودی زمین است و یک سری سرباز آمریکایی جان برکف در مقابلشان می ایستند. هر سفینه ای بالای سر یکی از شهرهای مهم می رود و از عراق هم شروع می کنند که گویی دشمنان همه از خاور میانه اند .
ویل اسمیت سربازی غیوری است که موفق می شود اولین دشمن را اسیر کند و به وی می گوید به خاطر توی بو گندو من الاف شدم . الان باید تو کافه بودم .
36 ساعت دیگر کره زمین به کل نابود خواهد شد. دستور استفاده از بمب اتم برای مقابله با بیگانگان داده می شود. پس اینطور ؟ آمریکا بمب اتم رو واسه این روزا ساخته .
در عرض سه روز ارتش آمریکا متحد می شود و در صحنه ای رییس جمهورشان سخنرانی جگر سوز می کند و سربازان را می گریاند تا در برابر دشمن بایستند این صحنه خیلی احساسی ساخته شده است و آدم رو یاد روایت شب قبل عاشورا می اندازه . قرار است این پیروزی هم در روز استقلال یعنی 4 ژولای صورت بگیرد .
آرماگدون armagedon مایکل بای هم موضوع دیگری را پیش می کشد . شهاب سنگی در حال نزدیک شدن به زمین است که باید با آن مقابله کنند . این سنگ هم قدرت همان شهاب سنگی که 65 میلیون سال قبل دایناسور ها را بر روی زمین از بین برد. طبق معمول آمریکا منجی گری می کند و گروهی غیر فضانورد را با معیار شجاعت و خلاقیت و مقاومت و ... جمع آوری می کنند و پس از تربیتشان به فضا و روی آن شهاب سنگ می فرستند. قرار است بمب اتمی را درون شهاب سنگ تزریق کنند و آن را به دو نیم کنند تا نیمه ها از کناره زمین عبور کنند. چه احساس گرایی فیلم را فرا گرفته به حدی که در قسمت های پر از رشادتش یاد ایثار فیلمهای دفاع مقدس خودمان می افتیم. جایی که بروس ویلیس به رفیقش می گوید حاجی برو من خودم می مونم . جونم رو می دم تا دخترم و مردم کره زمین نجات پیدا کنند .
در صحنه هایی از فیلم دعای مردم جهان را نشان می دهند که چشم امیدشان به رزمنده های آمریکایی است و مسلمانان هم که فقط دعا می توانند بکنند و هیچ نقشی در کار بزرگترها ندارند .
مسلم است که چنین تکنولوژی در کار نیست ولی با همین فرض و ساختن خیالی اش بزرگترین هجمه تبلیغاتی را برای جهان به پا می کنند. شاید خود دانشمند پندار هایی طبق معمول بگویند که اینها فیلم های سرگرم کننده است. مسلما با بخش اینترتینمنت آن ، همه سرگرم می شوند ولی اهداف بلند مدت هالیوود در حملات فرهنگی اینچنینی به دست می آید. مردم جهان را شستشوی مغزی می دهند که بله اگر چنین اتفاقی بیافتد فقط آمریکاست که مردم دنیا را نجات خواهد داد . پس اجازه دهید آمریکا به پیشرفت یکجانبه اش ادامه دهد تا به قدری قوی شود که این روزهایی که معلوم نیست کی خواهند امد ما را نجات دهد. صراحتا در تروریسم پروری و مبارزه با تروریسمی که هر دو را خودشان انجام می دهند می گویند که دشمنان پیشرفت امریکا را از بین می بریم . همه حمله های نظامی که می کنند با این جمله توجیه می شود که اینان قصد صدمه زدن به دنیای ازاد دارند و نمی خواهند ایالات متحده امریکا به پیشرفت لازم برسد. مزاحمش می شوند. در حالی که اصلا چنین نیست. فقط و فقط مشغول کردن دنیا به انواع و اقسام تنش هاست تا عقب بیافتند و اول بودن امریکا حفظ شود. همین .
اگر چنین اتفاقهایی بیافتد آمریکا به تنهایی از پس آن بر خواهد آمد ؟
زندگی در کرات دیگر و وجود موجودات فضایی هم از مبهم ترین مقولات علمی تخیلی است که بیان می شود. در حد سینمای تخیلی و در حد یک نظریه علمی می توان قبول کرد و احتمالش هم هست. ولی اینکه چنین نظریاتی را در سیاست های بین المللی به صورت منت پیاده می کنند مسئله است. به مردم دنیا القا کنند که ما وسیع تر و گسترده تر از شما فکر می کنیم. اصلا هم نمی گویند به فرض موجود زنده ای هم بود. خب که چه ؟ اگر زندگی در کره ای پیدا شد اولا با این روند پیشرفت علم می شود به آن حد رسید که بشود مسافرت کرد ؟ چنین مسئله ای تحقق پیدا کرد ایا بشریت فیض خواهد برد و یا اقلیتی نژاد برتر و سرمایه دار ؟
البته جیمز کامرون در آواتار می گوید هدف اشغال سرزمین های دیگر این است که بتوان به منابع آنها دست یافت .
فارغ از همه بحث های بالا حرف اصلی این است که توسعه و پیشرفت علمی و تکامل انسان در کره زمین موجود کاملا ناعادلانه بوده است و هست و تا اطلاع ثانوی خواهد بود. علم موجود اغلب شبه علم است. رسانه ها دروغ گو هستند و در جهت خواسته قدرتمندان و ثروتمندان فضا سازی می کنند. در هزاره سوم و قرن 21 جهل و بت پرستی در همه جا هست. باور مردم مختل شده است. بشریت در اسارت به سر می برد.
مشکلات عدیده موجود صرفا برای به بند کشیدن بشر جهت سلطه گری بر جسم و فکرش تشدید می شود و اگر دقت کنید جهانی پر از استرس و پر از ناملایمات اجتماعی و پر از فاصله طبقاتی و بی عدالتی داریم که همگی آفت های رسیدن بشر به تکاملند .
همه آنچه که به عنوان تکنولوژی و توسعه مطرح می شود در بهترین حالت به جهت دورتر کردن آدمها از آنچیزی است که نامش رسالت فردی است
در صورت کنار رفتن آفات ، شاهد تغییرات اساسی در شکل و شمایل افکار و سبک زندگی همه مردم دنیا خواهیم بود و در مدینه فاضله وعده داده شده است که به معنای واقعی کلمه هم بهشت برین برای همه مهیا خواهد شد و هم انسان به خدا خواهد رسید و هم شیطان بر انسان سجده خواهد کرد

فارست گامپ FORREST GUMP رابرت زمه کیس
در این فیلم انتقاد زیرکانه ای هست که نشان می دهد مردم دنیا الاف و در جهل کامل هستند. مردمی که مقلد و پیرو بی ریشگی می باشند. اوج این پیام در صحنه ای است که جماعتی بدون اینکه بدانند دنبال فارست گامپ می دوند و در آخر هم فارست می ایستد و بر می گردد و خیل عظیمی از آدم ها در بهت این پیروی پوچ می مانند .
فارست گامپ در سال 1994 در جوایز اسکار 6 جایزه را با خود برد . فیلم نوشته ای است از اریک راث بر مبنای داستانی از وینستون گروم . داستان پسر کند ذهنی را روایت می کند که در طول زندگی اش دائما موفقیت به دست می آورد و خیلی بهتر از مردمان عاقل دور و اطراف تاثیر گذار تر است .
یک معنی فیلم این است که بی عقل ها از با عقل ها برترند و در این دنیای وارونه مدعیان عاقله مندی عقب افتاده ترین آدم هایند و در جمله ای هم فارست گامپ می گوید احمق آن کسانی اند که کار احمقانه بکنند
معنی دیگر فیلم هم کنایه سیاسی است. اینکه فارست گامپ یک اعجوبه آمریکایی است. بدون اینکه حقانیتی داشته باشد و یا از روی عقل کاری بکند مورد تقلید قرار می گیرد و مورد استقبال فراوان .
صحنه اول ابتدای فیلم است که مدرسه ای فارست را به علت آی کیوی پایین راه نمی دهند ولی همین فارست به استخدام ارتش در می آید و از طرف فرمانده اش به عنوان نابغه با آی کیوی 160 در صد مورد خطاب قرار می گیرد. به همراه ارتش به جنگ می رود و افتخارات زیادی کسب می کند و مدال افتخار هم می گیرد. البته پیگیران سینمایی هم می دانند که این روایت مورد شکایت ارتش آمریکا هم در زمان اکران فیلم قرار گرفت. یکی از فرماندهان ارتش در انتقاد از این فیلم گفته بود : سربازان آمریکایی در جنگ ویتنام دیوانه ها نبودند
فارست در زمان کودکی با یک سری پاگیر و اهرم فلزی راه می رود. به علت نرمی استخوان بدون آنها نمی تواند قدم از قدم بر دارد . به این دلیل با این وسایل به صورت نامتعارفی راه می رود. در اتاقی با شنیدن موسیقی مورد علاقه اش می رقصد و مسلما رقص وی با آن ابزار مسخره تر می شود. همین رقص مسخره و بی ریشه در آینده می شود رقص راک الویس پریسلی. همان سبکی که دهه ها جوانان برایش سینه چاک کردند و می کنند. البته که این روایات مجازی و خیالی اند ولی بستری برای انتقاد به وجود اورده است
یا در جایی که می دود و دنبالش می دوند. صورتش گلی می شود و فردی دستمالی به وی می دهد تا صورتش را پاک کند . نقش صورتش بر روی پارچه می افتد و فرد مورد نظر از همان نقش مسخره الهام گرفته و طراحی تیشرت های سال بعد را انجام می دهد و این تیشرت ها پرفروش ترین تی شرت سال می شوند .
بدون دادن شعار موفق می شوند از بی ریشگی برخی از وجوهات فرهنگی کشورشان و اساس غیر منطقی قدرت نظامی شان انتقاد کنند و با اینکه حکم نیست و به این تلخی و هپروتی هم شمرده نمی شود ولی حقیقتی پنهان در پشت خود دارد که می توان در موردش فکر کرد .
واقعیت تلخ روزگار ما این است که برخی از این فرهنگ های بی ریشه و کاملا بی مبنا اندک جریانی در آن سرزمین پیدا می کند و در جهان سوم و کشور ما تبعیت می شود
همه این وارونگی ها که بت پرستی مدرن هم خوانده می شود خبر از درصد بالای جهلی است که در وجود جماعت مقلد رخنه کرده است. جهالت خیلی بد است. تقلید و تابعیت بی چون و چرا از هر اندیشه ای بدتر.
یکی از بیشترین اهرم های فشار و برهان های قاطع غربی ها نسبت به جهان سوم این است که خود را پیشرفته و رو به جلو و متمدن می دانند و فاصله ای 100 ساله بین خود و جهان سوم تصور می کنند .
آیا به واقع بشریت و دنیا پیشرفته شده و ما در حال کوبیدن آب در هاون و سماق مکیدنیم و رسیدن به آنها امکان ندارد ؟
جامعه جهانی که دم از آن می زنند جایی برای کشورهایی مثل ما را ندارد ؟
اجداد همین بشر در هزاران سال قبل دستاوردهایی مثل عجایب هفتگانه و اهرام مصر و دیوار چین داشته است. هزاران سال پیش الفبا و اعداد و فرمول های ریاضی و پزشکی و ... را کشف کرده است. به نوبه زمان خودش حکومت هم کرده است و مدیریت و مبارزه و جنگ هم داشته است. پس بشر ماقبل از معاصر چیزهایی دارد که ما بتوانیم تاثیر آنها را در تاریخ حس کنیم .
به نسبت زمان پیشرفت کرده ایم ؟ پیشرفته به چه وضعیتی می گویند ؟ بشریت پیشرفت کرده یا چند کشور به خصوص ؟ ایا چند کشور را باید پیشرفته دانست ؟ به فرض پیشرفته و جلوتر از زمان . ایا باید تقلید کورکورانه کرد یا مستقل پیشرفت کرد ؟
غرب هیچ گاه نتوانسته تاثیری بر مردم دنیا بگذارد مگر اینکه رسانه ها ی خود را تحمیل کشور ها کرده باشد
و همین سیطره رسانه ای و تبلیغاتی است که همه داشته های آنانی است که می خواهند سلطان باشند. همه مقولات گفته شده تا الان را رعایت می کنند. از غارافلاطونی کردن دنیا. از قلعه سازی. از دشمنی کردن و تنفر پراکنی. از تهدید و ارعاب و تحریم. از گفتن دروغ های بزرگ علمی و ده ها روش دیگر که مختص جماعتی است که شیطنت های فکری دارند و دوست ندارند حقیقت ماجرا بر مردم ظاهر شود .
پس آنچه که می بینیم جهان پیشرفته ای نیست. می توان آن را توهمی از توسعه و ترقی دید که به صورت واقعیت به خورد مردم داده می شود. به بن بست رسیدن خلاقیت های بشری یک احساس جهانی است. گویا همه تلاش بشر به درجا زدن تلف می شود. مدعی ترین کشور ها درمانده مدیریت خود هستند. اینطور نیست که جایی در این دنیا باشد که با فراغ بال به سمت اینده رود. آینده ای نیست در حال حاضر. حال خراب است. گذشته هم که گذشته
منصفانه و از روی تحقیق به روند رشد بشریت امروز نگاه کنیم نه تنها پیشرفتی نمی بینیم بلکه پسرفت هم شاهدیم. دستاوردهایی که 100 الی 200 سال پیش بوده همینک نه تنها با سرعت کمی پیش می رود بلکه عقب گرد هم دارد .
خود بنی بشر برای کنترل خودش و یا قدرت طلبی جماعتی خاص انسانیت خود را زیر سوال می برد و کم کم تبدیل به ماهیت حیوانی خود می شود . خصال اشرف مخلوقاتی کمرنگ تر از قبل و وحشی گری و تعرض به همنوع جایگزین می شود .
عشق و عقل و اتحاد و عدالت و مهربانی و بنی آدم اعضای یکدیگرند معانی خود را از دست می دهد و مقدماتی ترین وجوهات متمدانه انسان ها زیر سوال می رود و روز به روز تخریب بیشتری پیدا می کند .
پس انسان که باید به سمت تکامل و خدایی شدن برود . زمینی تر . پست تر و حیوانی تر می شود و همه دستاوردهای مصنوعش بر علیه خودش عمل خواهد کرد مگر اینکه .. .
.................................
می گویند بعضی از انسان ها از حیوان هم پست تر هستند . وقتی عقل و عشق و مهربانی و رافت و تکامل و سواد و ... را در کسی نمی بینیم و در عوض خوی حیوانی اش را غالب مشاهده می کنیم از این لفظ بهره می بریم .
بشریت امروز هم با ظواهری که دارد و غلبه خوی خونریزی و ظلم و شقاوت ، رو به سقوط محسوب می شود .
اینکه امروزه در همه جای دنیا به این نتیجه رسیده ایم که از راه درست نمی شود پیشرفت کرد. باید بی رحم و خلافکار بود. باید حق دیگران را خورد. باید همه عاطفه های انسانی را درون خود کشت تا برتر شد یک نشانه است. نشانه پست شدن انسانیت است.
شیطان قسم خورده است تا انسان را از رسیدن به خدا باز دارد. انسان امروز و دیروز دائما از میوه ممنوعه مصرف کرده و عمر هبوط بر زمینش را افزوده و فعل و حال ، دنیایی بر وفق مراد شیطان ساخته که مغزهای بشریت را می شوید. او را اسیر خود کرده. از حقیقت دور نگه می دارد. تنفر پراکنی می کند. اختلاف افکنی و نسل کشی و افراط و تفریط و بیماری و کشتار و تهدید و اغفال و همه آنچه که جزو وظایفش هست انجام می دهد تا انسان به معبود نرسد .
فیلمهای زیادی هستند که سعی دارند از این نوع زاویه رو به سقوط رفتن بشریت را را نشان دهند. حتی در داستان پینوکیو هم داشتیم که عاقبت جهل و سطحی نگری و خرافات پینوکیو او را به خریت می رساند .
دکتر شریعتی هم جمله جالبی دارد . نهایت پستی انسان از بی هویت بودنش را خریت می داند و در ادامه می گوید خریت هم نمی شود گفت چون به خر توهین کردن است .
استنلی کوبریک در اودیسه فضایی 2001 و سکانس ابتدایی ، بیانیه تصویری مضمون کلی فیلمش را صادر می کند. میمونهایی که احتمالا انسانهای اولیه هستند با استخوان هایی از اسکلت حیوانات بازی می کنند. تکه استخوانی به آسمان می رود و در طولانی ترین فلاش فوروارد طول تاریخ سینما این استخوان دیزالو می شود به سفینه فضایی. داستان در مورد این سفینه دست ساز بشر است که خود بشر را هدایت می کند. یعنی انسان در اوج پیشرفت های آینده برخلاف دوران پستی اش که فاتح بود اسیر می شود .
فیلمی هست با نام حیوان ANIMAL ساخته لوک گرینفیلد که در آن پسری خنگ را می بینیم که به زور می خواهد وصیت پدرش را انجام دهد و پلیس شود . در یکی از روزها که پلیس ها در حین بازی اند وی به تنهایی به ماموریتی می رود. در راه به دره سقوط می کند و کل بدنش نابود می شود. دانشمندی او را برداشته و تمام اعضای بدنش را با اعضای بدن حیوانات تعویض می کند و پسر می شود ترکیبی از سگ و اسب و دلفین و میمون و خر و ....
این انسان جدید که خصوصیات حیوانی اش برجسته شده است به زندگی خود ادامه می دهد ولی رفتارش انسانی تر از انسانها دیده می شود و البته انسانهای دیگر حیوان تر از او دیده می شوند .
این پسر از خصال حیوانی اش در جهت نجات دیگران استفاده می کند ولی انسانها با وجود اینکه برای کمک به هم برنامه ریزی شده اند ولی پشت هم را خالی می کنند و خیلی خباثت دارند .
هنرمندان با هنرمندانه ترین زبان سعی می کنند هشدار دهند که ای بشر کودن مواظب خودت باش.
فیلمی است به نام سگ ها و گربه ها CATS & DOGS که فیلمی بسیار خنده دار و جالب توجه . ظاهرا کودکانه و سرگرم کننده ولی باطنا قابل بررسی .
دوربین کمی ارتفاع خود را پایین می آورد و به قول سینمایی ها آی لول نگاه گربه ها می شود و ما دنیا را از دیدگاه گربه ها می بینیم . به مراتب با شنیدن صدای سخن این حیوانات وارد بطن زندگی و معضلات اجتماعی اینها نیز می شویم . همین گربه هایی که زیر یوغ انسان بودند و هستند از دست انسان عاصی شده اند . شما اگر به دقت این فیلم را ببینید از انسان منزجر می شوید . همان هدفی که دنبال می شود .
داستان فیلم در مورد این مسئله است که گربه ها صبر و تحملشان رسیده است به نقطه جوش و از اینکه در جوار انسانهای کودن و احمق زندگی می کنند شدیدا عاصی هستند. تصمیم دارند که قیامی علیه انسانها بر پا کنند. گربه ها شدیدا باهوش نشان داده می شوند. دکتر و دانشمند و متخصص عینکی نیز بینشان دیده می شود. جالب اینکه فائق شدن بر انسان را ساده در حد آب خوردن می دانند. همه چیز آماده است تا بشر زیر چنگالهایشان له شود. ولی مشکلی دارند به نام سگ. سگهایی که از اوان خلقت با گربه ها دشمن اند ولی وفاداری و خودشیرینی شان به انسانها معروف خاص و عام است. حسابش را بکنید سگها هم دشمن گربه هایند و هم وفادار به انسان . گربه ها باید دو مانع را از سر راه بردارند و باید برای این منظور سگها را مورد عنایت قرار دهند. پس تمام نیروها و امکانات خود را بسیج می کنند تا کار خود را پیش ببرند. باید واکسنی تولید کنندکه سگ ها را بدبو کند تا توسط انسانها طرد شوند.
فیلم دیگری که در این راستا می توان معرفی کرد و اتفاقا فیلم بسیار معروفی است فیلم سیاره میمونها PLANET OF THE APES می باشد. یکبار در دهه هشتاد ساخته فرانکلین جی شافنر و بازی چارلتون هستون ساخته شد و یکبار هم بازسازی اش ساخته تیم برتون با بازی مارک والبرگ و اخیرا هم دو قسمت پیشرفته تر ساخته شده که موضوعات دیگری پیش می کشد ولی اینجا فیلم تیم برتون را بررسی می کنیم
تفکرات مالیخولیایی تیم برتون و موسیقی دنی الفمن و گریم ریک بیکر و طراحی صحنه های عجیب غریب فیلم می خواهد ما را وارد دنیای دلخواه فیلم کند. دانشمندی به نام لیو مارک والبرگ با گروه اکتشافی سال 2029 به دنبال کشفیات جدید در فضا هستند. در این کشفیات از میمون های دست آموز استفاده می کنند. این میمونهای فضا نورد به جای انسان از سفینه جدا می شوند تا هم کشفی صورت بگیرد و هم در صورت حادثه احتمالی انسان آسیب نبیند. در آخرین ماموریت ، میمون وارد چاه فضایی شده و ناپدید می شود. لیو به دنبالش می رود و خود نیز داخل سیاره ای سقوط می کند که به مرور می فهمد ساکنانش میمون ها هستند و اتفاقا اینجا انسانها هستند که اسیرند .
میمون ها برترند و شدیدا باهوش. از بوی انسان نفرت دارند و شدیدا آنها را اذیت می کنند و عقده های چندین ساله را بر انسان پیاده می کنند .
مثلا یکی از میمون ها می خواهد به انسانی دست بزند که دیگری می گوید یادت باشه زین پس خواستی به انسانی دست بزنی باید دستکش دستت کنی .
می توان به این نتیجه رسید که این میمون ها نیستند که پیشرفت کرده اند. این انسان است که سخیف و پست شده و هیچ اراده ای از او باقی نمانده است
ژنرال و فرماندهان سیاره دور هم جمع می شوند تا معضل افزایش جمعیت انسانها را حل کنند .
یکی پیشنهاد می دهد که باید انسانها را عقیم کرد و دیگری عقیده دارد این کار هزینه بر است. البته یک میمون مونث مهربان به نام اری هلنا بونهم کارتر هست که طرف انسانها است و با انسانها مهربان است که البته معتقد است می شود انسان ها را آموزش داد و رام کرد و از آنها استفاده بهینه کرد. مثلا در جلسات فوق العاده سران ، اری پارچه ای را نشان می دهد و می گوید این را بشر اختراع کرده است. می توان از فکر بشر استفاده کرد .
فرمانده : استفاده از انسان کار اشتباهی است. بشر تمام افکارش را صرف مسائل جنسی کرده است .
در جایی یکی از میمونها از اری می پرسد که آیا انسانها روح دارند ؟
اری : بله که دارن
میمون : چرا کفر می گی ؟
در جمله ای دیگر صراحتا یکی از فرماندهان می گوید که در نردبان تکامل ما میمونها از انسانها بالاتر هستیم .
لیو مارک والبرگ اسیر می شود و طی فرایندی ازاد می شود با کمک اری .
در جایی از فیلم اسلحه می کشد
اری به لیو می گوید این سلاح سطح تو رو پایین میاره .
لیو : ما میمونها رو در قفس می اندازیم برای تفریح . چون از میمون ها باهوش تر هستیم. ولی هر چه باهوش تر می شیم دنیای ما خطرناک تر می شه .
اری : چرا میمونها رو آزار می دید ؟
لیو : چون نمی تونند صحبت کنند .
اری : شاید رفتار تحقیر آمیز شما ست که جلوی صحبت کردن اونها رو گرفته .
پدر ژنرال که پیر است و لب مرگ . در آخرین روزهای عمرش تفنگی را که از دوران بردگی برای انسانها نزد خود نگه داشته را به پسر می دهد و می گوید : این هم نشان قدرت انسان است که معادل هزار نیزه است و هم نشان پلیدی انسان. هیچ موجودی پلید تر از انسان نیست .
لیو که فرار کرده به سمت خارج از شهر و منطقه ممنوعه کالیما رفته و به سفینه اش می رسد که مدفون شده . باید از طریق ان به کره زمین برود .
بر طبق نظریه انیشتین او چند ده سال از لحاظ زمانی جلوتر افتاده و سالیان بعد به زمین می رسد ولی وقتی به زمین می رسد متوجه می شود که کشورش و به تبع جهان در تسخیر میمونهاست .
حتی مجسمه بزرگ آبراهام لینکلن تعویض شده و مجسمه ژنرال تید به عنوان نماد نجات میمون ها از بردگی در آنجا کاشته شده است و همان متن پشت سر آبراهام لینکلن به ژنرال تید قلب شده است .
متن : خاطره او برای همیشه در قلب میمونها خواهد ماند . از فدارکاری ژنرال تید برای حفظ تمدن میمونی متشکریم .