حسین امیری/ سید بزرگوار یوسفعلی میرشکاک همیشه می گفت اگر قرار است به توسعه تکنیکی برسیم به جای اینکه لقمه را دور دهانمان بچرخیم با خود آمریکا که اصل کاری است کنار بیاییم ، به راستی که نفس استاد حق است اگر کعبه آمال ملتی رسیدن به توسعه تکنیکی تمتع مادی باشد گریزی نیست جز اینکه با شیطان بزرگ کنار بیاید تا شیوه حقیقی شیطان پرستی را از او یاد بگیرد چه نیازی است که دست با دامن کره جنوبی و چین و مالزی شویم ، وقتی قرار است هدف مان دنیا و بهشتمان زمین باشد مگر مغز فلان خورده ایم که با چند شعار بی فایده ی حمایت از ملت های مسلمان و استکبار ستیزی آب خودمان را گل آلود کنیم ، اتفاقا خیلی هم خوب است که پرزیدنت روحانی با پرزیدنت اوباما مذاکره کرده چه ایرادی دارد در راستای منافع دو کشور دو مقام منیع ریاست جمهوری با هم گفتگو کنند ، دیدیم که خط قرمز مذاکره با آمریکا شکست و هیچ اتفاقی نیافتاد نه کسی کفن پوشید و نه شهری به هم ریخت ، نه اغتشاش شد و نه کسی را هو کردند ... 
و اما بعد! بنده بعنوان یک جوان ایرانی که خوشبختانه یا متاسفانه هنوز آنقدر خام جنجال های سیاسی نشده و در مورد پدیده های سیاسی سوال مطرح می کند، این سوال برایم پیش آمده است که اگر رئیس جمهور دیگری باب مذاکره با امریکا را باز می کرد چه اتفاقی برایش می آقتاد، بطور مثال اگر محمود احمدی نژاد با بوش یا اوباما مذاکره می کرد آیا قبل از اینکه پایش به ایران برسد استیضاح غیابی نمی شد؟ اگر جواب این است که شرایط عوض شده است باز این سوال می ماند که شرایط از چه زمانی عوض شده است، شرایط سیاسی کشور در چند ساله ی اخیر که تفاوت چندانی نکرده، از 22 بهمن پارسال تا به حال چه اتفاقی در روابط ایران و امریکا رخ داده و چه شرایطی عوض شده است، مگر همین 22 بهمن 91 نبود که عده ای از سیاسیون و رسانه های به بهانه کشف اشاراتی از سخنرانی احمدی نژاد مبنی بر مذاکره با آمریکا او را به باد تهمت و افترا گرفتند؟! در این فاصله کمتر از یک سال چه تغییر بنیادینی غیر از رفتن احمدی نژاد و آمدن روحانی اتفاق افتاده؟ غیر از این است که همه موانع و محدودیت هایی که برای دولت قبل بود از پیش پای دولت جدید برداشته شده و هر امری که برای دولت قبل نقطه ضعف و رذیلت محسوب می شده برای دولت جدیده فضیلت است؟ این دوگانگی از کجا آب می خورد ؟ نکند دعوا فقط سر امتیازاتی بوده که احمدی نژاد از برخی آقایان و آقازاده ها دریغ کرد؟ نکند دعوا بر سر لحاف ملانصرالدین بوده که اگر اینگونه است همه ی لحاف های عالم ارزانی شما! لطف کنید دست از سر مستضعفین بردارید و بیماران لاعلاج و قشر آسیب پذیری را که قربانی بر زمین زدن دکتر احمدی نژاد وتضعیف همه جانبه ی اقتصاد کشور شد به حال خود رها کنید  حالا که همه چیز به دست شما افتاده بگذارید کشور نفس بکشد . 
اینکه چرا دکتر احمدی نژاد در این 8 سال مورد بغض و نفرت آمریکایی ها بود و چرا روحانی از همان ابتدا مورد لطف قرار می گیرد نباید موجب تفاخر و توهم جماعت تدبیرو اعتدالی شود چرا که عرصه ی سیاست جهانی مانند کشور ما بر اساس روابط فامیلی نمی چرخد که سیاستمداری عاشق چشم و ابروی سیاستمدار دیگری باشد و هر انچه از وی سر می زند را بستاید، دیپلماسی در سطح کلان کاملا بر مدار منافع ملی می چرخد و حضور احمدی نژاد بعنوان احیا گر گفتمان انقلاب اسلامی و آرمان های امام خمینی منافع آمریکا را در همه جای جهان به خطر انداخته بود. بنابر این از اولین نوبت حضور وی در نیویورک رفتار مقامات آمریکایی با وی با بغض و عداوت همراه بود و برعکس وی حسن روحانی بعنوان یک تکنوکرات متعهد به تعاملات رایج جهانی  نه تنها هیچ خطری برای منافع امریکا ندارد بلکه تا حدودی کاتالیزور آرمان های انقلاب به نفع نظم نوین جهانی نیز هست، پس آمریکا بدون شک منافعی در خوشرویی با او دارد.
اما مهمترین تفاوت دکتر احمدی نژاد با روحانی که باعث شده غرب چنین از انتخاب روحانی ذوق زده شود این است که احمدی نژاد معتقد به یک تمدن معنوی خارج از تعاریف و چهارچوب تمدن مادی غرب بود ، تمدنی که حتی شنیدن اسمش تهدیدی برای تمدن حاضر محسوب می شود، حرف زدن امام عصر عج برای پیروان همه ی ادیان و در تریبون های بین المللی، اصرار و پافشاری بر دشمنی با مخوف ترین قدرت سیاسی عصر حاضر رژیم صهیونیستی، کاغذ پاره دانستند مهم ترین خروجی شورای امنیت یعنی قطعنامه و توجه به وعده ی پیروزی نهایی مستضعفین و حکومت جهانی و مدیریت جهانی همه و همه نشانه ی اعتقادی بودن شیوه سیاسی احمدی نژاد بود و سیاست مبتنی بر اعتقادات دینی، یعنی چیزی که غرب چند قرن است از آن فرار می کند و همواره سعی کرده آن را ناکارآمد جلوه دهد. پس موفقیت های احمدی نژاد اگر برای اصحاب زر و زور در ایران بواسطه کوتاهی دستشان از بیت المال ناراحت کننده بود برای دنیای غرب بواسطه زیر سوال بردن اساس تفکر آنان ویران کننده محسوب می شد.

لذا همراه تریبون های داخلی و سیاسیون تکنوکرات و غرب زده ظاهر المسلمان داخل، نظام های سیاسی غربی نیز دشمنی خود با احمدی نژاد را به قدرت تمام آغاز و هر روز بیش تز از پیش قدرت بخشیدند تا جایی که فشارهای روانی و اقتصادی بسیاری بر مردم ایران در این مدت وارد شد. تفاوت احمدی نژاد با همه دولت مردان چند سال اخیر آن بود که به تعاملات سیاسی وقعی نمی نهاد و به دست حق که بالاترین دست هاست بیشتر از نظم نوین جهانی اعتماد داشت و تا جایی که اختلافات داخلی به کمک تحریم های خارجی نیامده بود پیروزی و سعادت همراه وی بود و تا نیمه دوم سال 90 به حقیقت تحریم ها کاغذ پاره هایی بیش نبود. احمدی نژاد به طور اکمل گفتمان امام خمینی و رهبر معظم انقلاب را در حوزه سیاسی مطرح و اجرا کرد و طبیعی است که پابرهنگان و ستم دیدگان جهان بر مدار این گفتمان متحد شدند در حالی که مخالفان احمدی نژاد بواسطه ی حمایت همین پابرهنگان و سفر به کشورهای فقیر وی را مورد تمسخر قرار دادند چرا که این سیاسیون به ظاهر مسلمان نه اعتقادی به گفتمان امام خمینی داشتند که انقلاب را متعلق به پابرهنگان می دانست و نه اعتقادی به این وعده ی صادق الهی که و نرید ان من علی الذین استضعفو فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین.

احمدی نژاد اگر چه دغدغه آسایش و رفاه تک تک ملت ایران را داشت ولی رفاه مادی و آسایش این جهانی تنها دغدغه او نبود و برای همین به مخاطره افتادن چند ماهه ی این رفاه او را متزلزل نکرد و طریق مقاومت را پیش گرفت، اما مقاومت برای چه؟ این سوال را کسانی می پرسیدند که اصل و اساس انقلاب اسلامی را درک نکرده بودند، اینها از انقلاب به ظاهر اجرای احکام اسلام در قوه ی قضاییه و اجباری شدن حجابی نصه و نیمه برای زنان قانع بودند و باقی آمالشان همان توسعه تکنیکی عاریتی بود که در دوره طاغوت هم بود اما اگر قرار بود به دوره طاغوت برگردیم چرا انقلاب کردیم؟ اگر قرار شد تمام معادلات حاکم بر عرصه ی دیپلماسی بین الملل را بپذیریم و بر اساس ان به خواسته هایمان برسیم برای چه در این 34 سال این کار را نکرده ایم؟ پذیرفتن رفتار دیپلماتیک حسن روحانی و وزیر خارجه ی پروفشنالش چه معنایی دارد؟ اگر در این چند دهه ما با جهان غرب چنان رفتار نکرده ایم که دو روز قبل اتفاق افتاد بواسطه ی جهان بینی متفاوت مان بود بواسطه ی این بود که ما دنبال ان چیزی نیستیم که مالزی و سنگاپور و کره جنوبی به دست آوردند، حالا که قرار است صورت مسئله را پاک کنیم ممکن است نسل آینده اینگونه فکر کند که تنها در ماجرای برخورد دوگانه با احمدی نژاد و روحانی ب دعوا بر سر لحاف ملا نبوده است و قضاوتشان در این باره را به مسائل دیگر تعمیم دهند.