فرازی از نهج البلاغه
از خدای خود مخواهید که خاموش باشید
جان و تن هر دو در زندگی ممکن است کسل و فرسوده شود . آن از سنگینی این و این از پرواز آن به ستوه آید . جان را به حکمت و دانش بیارایید و زنگ این آیینه را با صیقل اخلاق ستوده و پندار پاک بزدایید تا مراسم معاشرت را در اجتماع با بردباری و صبر برگزار کنید و در محفل همنشینان به حسن مشرب و لطف آمیزش معروف گردید و در نتیجه بار زندگی را آسان به منزل رسانید . تن را به کار و کوشش وادارید و هرگز به سستی و خمود نگرایید تا به قوه فعالیت و عمل همچون روح با نشاط و سبک باشید و پرنده وار شایسته پرواز و طیران گردید . هر گز از خدای خود نخواهید که شما را از غوغای زندگی برکنار دارد و با آرامش و سکوت از این جهاد بیرون برد . خدا راضی نیست کسی به هنگام مناجات بگوید خدایا مرا از فتنه به دور دار زیرا مرد خدا آن کس است که قدم در پیکار هستی گذارد
و نبرد زندگی را با پیروزی و پاکدامنی برگزار کند . فقط در این مبارزه لازم است که مرام حق و حقیقت نصب العین باشد و با خلوص عقیده و طهارت وجدان پیکان در گیرد .
آیا شنیده اید که خداوند متعال در کتاب مجید چه فرموده است ؟ فرزندان و ثروت در زندگانی بشر فتنه است . بنابراین اگر کسی از فتنه بگریزد به عبارت آشکارتری از حیات و هستی گریزان است . تیره بخت که کنج عزلت می گیرد و از هیاهوی محیط فرار کرده و به گوشه خموشی پناه می برد . نمی داند که فلسفه آفرینش و راز وجود چیست . او نمی داند که برای گوشه نشینی و انزوا خلق نشده است بلکه با باید با بقا ناموس حیات در آشوب جهان شرکت کند و همچون زندگان به جنب و جوش برخیزد . قامتی بیاراید و قدمی فرا گذارد . از بینوایی دستگیری کند و نادانی را به دانش وکمال هدایت نماید .
آری در غوغای زندگی بیش از آن چه شکست و فساد پدید آید صلاح و عمران صورت می گیرد . اگر وظیفه آدمیزاد در عالم به سکوت و خمود منحصر باشد . یکباره خداشناسان باید از هم پراکنده شده هر یک به گوشه ای خزند و در گلوی دره های تنگ و غارهای ژرف فرو روند و جهان را همچنان سرگشته و گمراه بگذارند و تنها گلیم خود را از آب بیرون کشیده و به حفظ جان خویش بشر را به دست غرقاب فنا و امواج نیستی بسپارند .
من نمی گویم که لجام گسیخته و خیره خیره خود را در میان جامعه اندازید و بیهوده آشوب و انقلاب بر پا کنید این عمل را نمی ستایم و بدان اجازه نمی دهم . اما گوشه مگیرید و خموش منشینید و آسایش خود را بر رفع مظالم بندگان خدای و تصفیه اختلافات مردم ترجیح مدهید . ممکن است که انسان به قسمت خود هم راضی باشد و از تقدیر هم خرسند اما این رضایت ایجاب نمی کند که سر افکنده به کنجی بخزد و زبان بریده . از گفت و شنود و خلط وآمیزش آرام و بر کنار ماند . خداوند دانا مردان نبرد را در فتنه اندازد و بدینوسیله جوهر جانشان را آزمایش کند تا بنگرد بردبار و صبور کیست تا معلوم شود پرهیز گار و پاکدامن کدام ، تا بنده را به روز رستاخیز بر خدای حجت نباشد و کسی در آن باز پرسی نیازموده قدم نگذارد .
پس بر خیزید و دامن همت بر کمر زنید . بکوشید و بجوشید و غوغای زندگی بر پا دارید . مرد باشید و با دامن پاک و پندار عالی در صحنه نبرد قدم گذارید تا هم از لذت حقیقی حیات بهره ببرید و هم به وظایف انسانیت خویش قیام نمایید . نه همچون زنده به گوران که بر نفس خود اتکا و اعتماد ندارند و به همین جهت از غوغای زندگی کناره می گیرند .